پيامدهاي انعطاف ناپذيري غرب درقبال حقوق هسته اي ايران

رويكردي رئاليستي به دور جديد مذاكرات ايران و كشورهاي عضو 5+1

تهديدهاي  فرصت طلايي غرب در قبال ايران

بعد از روي كار امدن دولت حسن روحاني در انتخابات دور يازدهم رياست جمهوري ايران اين اميدواري در ناظران داخلي و خارجي به طور فزاينده اي ايجاد شد كه طرفين ذي نفع در مسائل هسته اي ايران به توافقهاي سازنده اي دست خواهند يافت . توافقاتي كه هم حقوق مسلم و قانوني ايران براي برخورداري از انرژي هسته اي و فناوريهاي مرتبط با آن را به رسميت بشناسد وهم برخي نگراني هاي موجود در خصوص فعاليتهاي هسته اي ايران را مرتفع سازد . به عبارت ديگر اين انتظار ايجاد شده كه مذاكرات ايران و كشورهاي 5+1 در دور جديد برخلاف 8 سال گذشته از (( گفتگو هاي بي نتيجه اعتقادي و فلسفي و ايدئولوژيك)) در"فضاي بي اعتمادي متقابل"  به (( ديپلماسي روشمند و هدف مند و زمان مند )) در "فضاي احترام متقابل"  تبديل شود. در چنين فضايي كه بعد از روي كار امدن دولت برامده از آراي اكثريت مردم ايران ايجاد شد تيم ديپلماتيك جمهوري اسلامي ايران با بكارگيري جمعي از خبره ترين ديپلماتهاي ايراني با مواضعي شفاف و منطفي راهي نيويورك و ژنو شد تا دستور كار مذاكرات اينده را به طرف مقابل اعلام كند . دستور كاري كه بايد در "زمان معين"  و مشخصي به نتايج و "دستاوردهاي معين" و مشخصي منتهي شود . زمان در نظر گرفته شده بين 6ماه تا يكسال است و نتايج مورد انتظار آن نيز عبارتند از :

ادامه نوشته

درامد 10 میلیونی یک ذرت فروش

وقتی سها و طاها ذرت مکزیکی می خوردند با فروشنده در تیراژه صحبت می کردم بچه پارس اباد اردبیل بود .. پرسیدم کاسبی خوبه گفت بد نیست ماهی 10 میلیون برام میمونه ... داداشهاش هم فلافل می فروختند .. می گفت سه تایی دوتا مغازه در تجریش خریدیم 2 میلیارد تومان .... اخرش گفت شنیدم دکتر و مهندس ها بیشتر از 2 میلیون در ماه در امد ندارند....اخرش گفت الهی شکر و من گفتم جهان سوم یعنی همین . زیاد به تئوری لازم نداره که ما در دانشگاه درس می دهیم.
در پاسخ به فردی که می گوید ذرت فروش به من دروغ گفته باید بگویم:
برادر گرامی بعد از 20 سال خبرنگاری و پژوهشگری در جایگاهی هستیم که یک ذرت فروش ما را سرکار نگذارد در ضمن با یک حساب سرانگشتی می توان فهمید درست گفته است . اماده سازی هر ذرت 2 دقیقه طول می کشد اگر 10 ساعت کار کند می شود روزی 300 ذرت اما ما روزی 100 ذرت در نظر می گیریم به ازای هر ذرت 5000هزار تومان می شود روزی 50هزار تومان و ماهی می شود15000000تومان . و اگر 5میلیون هم هزینه داشته باشد 10 میلیون سود می ماند هر چند درامد روزی 500 تومان دست کم حاصل می شود و روزهای چمعه و تعطیل بیشتر است.

Middl East power balance up for change

نسخه انگلیسی اخرین مقاله ام درباره خاورمیانه در وبسایت پرس تی وی را اینجا بخوانید.

لزوم بازنگري در نحوه انتخاب اعضاي هيات منصفه رسانه

دكتر امير دبيري‌مهر در گفت‌وگو با «اعتماد» تاكيد كرد
لزوم بازنگري در نحوه انتخاب اعضاي هيات منصفه رسانه
بزرگ‌ترين خطر و آسيبي كه اعضاي هيات منصفه دادگاه مطبوعات را تهديد مي‌كند، در نظرات يا انتخاب‌ها، به صورت حزبي به عملكرد مطبوعات يا شكات و متهمان نگاه كنند

نحوه انتخاب و چينش اعضاي هيات منصفه، همواره مورد نقد روزنامه‌نگاران و حقوقدانان بوده است. يكي از نقدهايي كه در اين زمينه وارد شده، اين است كه چينش و انتخاب اعضاي هيات منصفه، با راي هياتي مركب از 5 نفر صورت مي‌گيرد كه تنها يك تن از آنان، منتخب مردم با استفاده از راي‌گيري مستقيم هستند (رييس شوراي شهر) و 3 تن ديگر به صورت انتصابي به منصب خود نشسته‌اند و حضور يك تن ديگر (وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي) نيز با راي غير مستقيم مردم (راي اعتماد مجلس) وابسته است. يك استاد دانشگاه در گفت‌وگو با «اعتماد»، عملكرد ادوار گذشته هيات منصفه مطبوعات را مورد نقد قرار داده و معتقد است بايد در نحوه انتخاب اين اعضا، تجديد نظر صورت گيرد. دكتر امير دبيري‌مهر داراي دكتراي تخصصي علوم سياسي با گرايش جامعه‌شناسي سياسي به «اعتماد» مي‌گويد دو نقد اساسي بر عملكرد هيات منصفه مطبوعات در ادوار گذشته، وارد است. نخستين نقد، اصرار به استقلال راي قاضي دادگاه مطبوعات از نظر و راي هيات منصفه مطبوعات است و نقد ديگر در نحوه انتخاب و چينش اعضاي هيات منصفه وارد مي‌شود. به گفته اين روزنامه‌نگار و استاد دانشگاه، بايد قانون در نحوه چينش اين اعضا، تجديدنظر كند. گفت‌وگوي او را در ادامه مي‌خوانيد.


ارزيابي شما از عملكرد هيات منصفه دادگاه مطبوعات در ادوار گذشته چيست؟


همان‌طور كه مي‌دانيد جايگاه و فلسفه حقوقي هيات منصفه، اين است كه بايد نماينده جامع و صحيحي از افكار عمومي باشد. به گونه‌يي كه بتواند به اتهامات مطبوعات متناسب با شان متهمان و شكات رسيدگي كند. در واقع ارتكاب جرايم مطبوعاتي، به حوزه نقد مسائل اجتماعي برمي‌گردد و نمي‌توان گفت تنها داراي ابعاد حقوقي و قضايي است، در نتيجه رسيدگي به اين جرايم نيز داراي ابعاد اجتماعي و فرهنگي زيادي است. قانونگذار نيز با اشراف به اين موضوع، جرايم مطبوعاتي و سياسي را از ساير جرايم استثنا كرده و حتي در قانون اساسي نيز مي‌بينيم براي رسيدگي به اين قبيل جرايم، از لحاظ شكلي نيز تفاوتي قائل شده است. از اين رو انتظار مي‌رود قاضي دادگاه مطبوعات با در نظر گرفتن جهت‌گيري كلي هيات منصفه كه در دو راي آنها متجلي است، راي نهايي خود را صادر كند، اين دو راي عبارت است از اينكه آيا متهم مطبوعاتي، مجرم و گناهكار است و آيا در صورت مجرم و گناهكار شناخته شدن او، مي‌توان او را مشمول استحقاق در تخفيف مجازات دانست. با توجه به اين وظيفه و رسالت به نظر مي‌رسد به عملكرد گذشته هيات منصفه دو نقد جدي وارد است. نقد اول اين است كه در دوره‌اي، عده‌يي از مطبوعاتيان و همچنين صاحبان دانش حقوق، با نگاه افراطي مي‌گفتند قاضي دادگاه مطبوعات بايد بدون توجه به نظر هيات منصفه دادگاه مطبوعات راي خود را صادر كند. هر چند اين نگاه، نظري اقليتي بود و معتقدم انحرافي بود كه در دادگاه مطبوعات ديده شد و به زودي نيز رفع شد، ولي اميدوارم هرگز اين روند در دادگاه‌هاي مطبوعات اشاعه نيابد يا ادامه پيدا نكند. در همين راستا از قضات محترم نيز انتظار مي‌رود به روح قانون كه هيات منصفه را جزو شروط تشكيل دادگاه مطبوعات دانسته، توجه كنند.

به نظر مي‌رسد در شرايط فعلي، اين توجه به اندازه كافي از سوي دادگاه‌هاي مطبوعات صورت مي‌گيرد، ولي مساله در اين است كه آيا نقد ديگري كه شما وارد مي‌دانيد، هم‌اكنون نيز به روند دادگاه مطبوعات و حضور هيات منصفه در اين‌گونه محاكم وارد است؟


بله، مساله و نقد دوم، مشكلي سيستماتيك است. يعني هنوز هم مي‌توان اين نقد را به عملكرد دادگاه مطبوعات وارد دانست و اين نقد درباره تركيب هيات منصفه است، فلسفه وجودي اين هيات، اقتضا دارد، حتما اكثريت و غلبه اعضاي اين هيات با نمايندگان افكار عمومي و كليت جامعه باشد، نه نمايندگان يا حاميان يا منسوبان دولت و حاكميت. هر چند معتقديم بايد نگاه حاكميتي نيز در هيات منصفه وجود داشته باشد، ولي نبايد انتظار داشت در هيات منصفه‌يي كه نماينده افكار عمومي تلقي مي‌شود، غلبه نگاه حاكميتي را شاهد باشيم و اين موضوع، مضر به حال هيات منصفه مطبوعات است.

انتظار مي‌رود اين هيات با در نظر گرفتن مفهومي به نام مصلحت عمومي و عامي نظرات خود را ارائه كند. در قوانين مطبوعاتي قانونگذار اين ملاحظه را داشته كه نمي‌توان تنها با نگاه انتزاعي حقوقي و قضايي و با تمسك له متن خشك قانوني به دعاوي مطبوعاتي رسيدگي كرد. به طور مثال، گاهي اوقات يك مطلب كه در يك برهه زماني، در مطبوعه‌يي منتشر مي‌شود، طبق قانون تخلف و جرم شناخته مي‌شود، ولي در زماني ديگر، همان مطلب، در رسانه‌يي ديگر منتشر مي‌شود و مردم تصور مي‌كنند انتشار اين مطلب، شايسته تقدير باشد. تشخيص اين از صلاحيت قاضي خارج است، چون قاضي، بايد طبق قوانين حكم كند و نمي‌تواند و مجاز نيست طبق مصلحت و شرايط روز جامعه، حكم دهد، ولي هيات منصفه مطبوعات مي‌تواند مطابق با مقتضيات زمان و شرايط روزگار، حكم خود را درباره مجرميت يا تبرئه متهم، ارائه كند.

آيا مي‌توان انتظار داشت با تغيير دولت و حضور نگاهي متفاوت در دو پنجم از اعضاي انتخاب‌كننده هيات منصفه يعني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و رييس شوراي شهر، تغييري در نحوه انتخاب اعضاي هيات منصفه نيز به وجود بيايد؟

من به اين موضوع از زاويه ديگري نگاه مي‌كنم.

اعتقاد دارم در هيات منصفه دادگاه مطبوعات و 5 نفري كه بايد آنها را انتخاب كنند، نگاه جناحي و سياسي و حزبي بايد كاملا كنار گذاشته شود. معتقدم بزرگ‌ترين خطر و آسيبي كه اعضاي تعيين‌كننده هيات منصفه و همچنين اعضاي هيات منصفه دادگاه مطبوعات را تهديد مي‌كند، همين نگاهي است كه توصيه مي‌كند آنها در نظرات يا انتخاب‌هاي خود، به صورت صنفي و جناحي و حزبي به عملكرد مطبوعات يا شكات و متهمان نگاه كنند. اسم اين اشخاص، هيات منصفه است و بايد در ابتدا و هميشه و با انصاف و عدالت به مساله‌يي كه به آنها ارجاع شده نگاه كنند. چه بسا يك عضو هيات منصفه از لحاظ پايگاه سياسي، درباره اتهام مطبوعه‌يي كه متعلق به گروه سياسي او است، راي مثبت مي‌دهد و چه بسا نسبت به مطبوعه‌يي كه متعلق به پايگاه سياسي رقيب او است، با نگاه منصفانه مي‌نگرد و اين مطبوعه را تبرئه مي‌كند. لذا انتظار مي‌رود هيات منصفه در دور جديد كار خود مبنا را بر آن بگذارد كه مصلحت عمومي را در نظر بگيرد و از حقوق مردم در كسب آگاهي و حق دانستن شهروندان دفاع كند. اگر هيات منصفه مطبوعات اين موضوع را مبناي اظهارنظرات خود قرار دهد و با اين جهت‌گيري جلو برود، در دو سال آينده كه كارشان را بررسي مي‌كنند، خواهند گفت كارنامه درخشاني دارند.

ولي اگر قرار باشد هيات منصفه متشكل از گروهي باشد كه اعضا و جناح‌ها با توجه به جايگاه خود در ساختار سياسي كشور، در آن نماينده داشته باشند و اين وظيفه را بر خود فرض بدانند كه عليه رسانه‌هاي رقيب، شدت عمل به خرج دهند و از رسانه‌هاي خود دفاع نامنصفانه كنند، قطعا قابل نقد خواهند بود.
لینک مطلب در روزنامه اعتماد

پيامدهاي تغيير موازنه قدرت در خاورميانه

همانطور كه پيش بيني مي شد عوامل مخل و مزاحم تغيير موازنه قدرت در منطقه چند روزي است فعال شده و سعي مي كنند دستاوردهاي نظام در حوزه سياست خارجي را اولا كم رنگ جلوه داده و ثانيا مانع از تداوم آن شوند. واقعيت اين است كه امريكا پس از سالها فشار و تخاصم با جمهوري اسلامي و احساس ناكامي از ادامه اين فشارها بويژه در مورد فعاليتهاي صلح اميز هسته اي ايران امروز واقعيت وجودي و اقتدار جمهوري اسلامي و ملت بزرگ ايران را پذيرفته و به آن گردن نهاده است و برخي تندرويهاي روز هاي گذشته مقامات امريكايي نيز - كه غير مودبانه بود- در واقع تكرار هضيانهاي گذشته است كه استمرار آن به زمان حاضر رسيده است و براي هوشمندان عرصه سياست خارجي قابل درك اما ناپذيرفتني است .

اغاز مذاكرات و گفتگو هاي ايران و امريكا با موضوع حل وفصل مسائل هسته اي به شرط انكه با حسن نيت و اعتماد متقابل و احترام دو جانبه باشد  ضمن اينكه موجب خرسندي واميدواري عقلاي دو كشور است به شدت محور تحجر و جمود عربي و تروريسم صهيونيستي را نگران و اشفته كرده است . البته نگراني عربستان و اسرائيل قابل تحليل است . اين دو كشور هويت و ماهيت وجودي خود را در تعارض امريكا با ايران تعريف كرده اند . اسرائيل با نفوذ گسترده در نظام تصميم گيري امريكا همواره كانال انتقال اطلاعات مجعول و كذب به مقامات امريكايي درباره ايران بوده است كه نمونه فكاهي آن در مصاحبه اخير نتانياهو اشكار شد . هدف صهيونستها از اين اقدام نيز تهديد نشان دادن سياستهاي جمهوري اسلامي و ايجاد پوششي براي اجراي سياستهاي نژاد پرستانه و متجاوزانه اين رژيم در منطقه بوده و هست و هرگونه ارتباط و تعامل امريكا با ايران -البته اگر متاثر از لابي صهيونيستها نباشد- مي تواند اين تصوير سازي را مخدوش ساخته و چهره صلح طلب و پيشرفت خواه ايران اسلامي را بازتاب دهد. عربستان نيز به بهانه انچه كه تهديدهاي ايران مي خواند سالهاست نقش ژاندارم عربي در خليج فارس ايفا مي كند و از منافع سرشار مادي و راهبردي آن بهره مند است ولي بعلت ماهيت ارتجاعي واستبدادي رژيم حاكم بر اين كشور نتوانسته اين موقعيت را به الگوي پايدار منطقه اي تبديل كند و جز نزد معدودي از ريز كشورهاي عربي شانيت الگو برداري را كسب نكرده است  . ارتجاع عربي از 10 سال پيش در برابر تغييرات سياسي در عراق و افغانستان به علت نداشتن پايگاه مردمي و شكست خوردن وابستگانشان درانتخابتهاي مردمي و دموكرا تيك  به هرگونه خشونت و ترور و خون ريزي متوسل شده است كه در هفته هاي اخير مجددا در عراق تشديد شده است و سعي مي كند با فشار و زور و تهديد نارضايتي خود را از اين تحولات مردمي نشان دهد چنانچه در بحرين شاهد دخالت مستقيم سعودي ها عليه مطالبات مردمي هستيم و در سوريه شبه نظاميان سلفي آتش بيار معركه جنايات اخير شده اند.

بنابر اين بسيار طبيعي است كه اگر فرايندي پيش روي ايران و امريكا باشد كه ايران بعنوان يك قدرت منطقه اي از سوي امريكا مورد مزاحمت ها و تخاصم هاي گذشته قرار نگيرد - كه اين غير از ايجاد رابطه است-  بطور طبيعي توازن قدرت در منطقه به نفع ايران مستقل و مقتدر تغيير خواهد كرد . گفتني است برخلاف تصور برخي ذوق زده هاي سياسي مذاكرات پيش رو براي برقراري رابطه با امريكا نيست بلكه اين مذاكرات صرفا در گام اول براي حل وفصل مساله هسته اي و در گام دوم كاهش خصومتهاي دولت مستكبر و خود برتر بين امريكا عليه ملت ايران است . اگر واشنگتن از اين دو ازمون سربلند بيرون ايد مي توان به برداشتن گامهاي بعدي اميدوار بود . بنابراين  تغيير مورد اشاره در صورت تحقق انچنان مهم است كه احتمالا واكنش هاي تركيه و حتي روسيه را نيز در بر خواهد داشت اما در قالبي مدني و ديپلماتيك تر .

از اين رو بايد توجه داشت و هوشيار بود كه مذاكرات ژنو 1و 2  و هرگونه ارتباط و تعامل با امريكا در صورتي سازنده است كه ناظر به افزايش اقتدار منطقه اي ايران باشد و به همين ميزان نيز واكنشجدي دشمنان و رقباي منطقه اي را در پي  خواهد داشت  . اين وضعيت سنگلاخي حساسيت تصميم گير ي ها و موضع گير يها را در زمان حاضر بيش از پيش نشان مي دهد.

لينك مقاله در وبسايت پرس تي وي

بچه تهران بچه شهرستان

همشهري جوان اخيرا به بهانه فيلم دربند درباره موضوع بچه تهران و بچه شهرستان با من مصاحبه اي انجام داد كه مشروح آن را در زير مي خوانيد:

آیا هنوز تهران کلانشهری است که از نظر فرهنگی و اجتماعی فاصله زیادی با شهرهای دیگر دارد، و هنوز مثل قبل می‌توانیم آدم‌ها را به  دو دسته «تهرانی و شهرستانی» تقسیم کنیم؟

بحث تهرانی و شهرستانی یک تِرم اصطلاح  قدیمی است در شناسایی شکاف‌هایی که در تهران وجود داشته. عمدتا هم به دهه چهل و بعد از اصلاحات ارضی و افزایش چشمگیر مهاجرت به تهران رخ می‌دهد. آن موقع تهران به این وسعت و جمعیت نبود. شهرستان هاي  آن روز‌ها هم با امروز متفاوت بود. به واسطه سیاست‌های تمرکزگرای حکومت پهلوی، فاصله تهران و شهرستان خیلی زیاد بود. خیلی از مسائل و موضوعاتی که در تهران دیده می‌شد، در شهرستان وجود نداشت؛ مثل تلفن و خودرو یا وجود سینما.

 در واقع مظاهر زندگی مدرن فقط در تهران وجود داشت.

بله. به همین خاطر فردی که وارد محله‌های تهران می‌شد، غالبا به خاطر ناآشنایی با مظاهر زندگی مدرن، از جانب ساکنان تهران با یک نگاه از بالا به پایین و نسبتا تحقیرآمیز مواجه می‌شد. به همین خاطر در فرهنگ عامه ما، در مورد اقوام مختلف جوک ساخته شده. برخی از اینها به خاطر توهین نبوده، بلکه پوششی طنز گونه  بوده بر نگاه تهرانی به شهرستانی.

  به نظرتان امروز هم‌‌ همان وضعیت و‌‌ همان نگاه پابرجاست؟

خیر و دلیلش امواج شدید مهاجرت به تهران دست كم در سه مرحله است. تهران دیگر یک شهر اصیل نیست. یک شهر محله‌محور نیست. هويت ان چهل تكه است در تهران دیگر ارتباطات رو در رو  و اصطلاحا «فیس‌ تو فیس» نیست، بلکه «شانه به شانه» است. مثل بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا؛ آدم‌ها در کنار هم اما جدای از هم و گاه بي تفاوت به هم زندگی می‌کنند. اینجا دیگر هویت تهرانی و شهرستانی معنی ندارد، ما یک موج مهاجرت به تهران در سالهاي پس از انقلاب  و یک موج شدید مهاجرت هم بعد از جنگ داریم. این دو موج ترکیب جمعیتی و بافت هویتی تهران را به کل عوض کرده؛ مثلا اغلب ترک‌ها در غرب تهرانند و اغلب شمالی‌ها در شرق. امروز دیگر بسیاری از محله‌های تهران هویتشان هویت شهرستانی است. یعنی با مهاجرت به آن محله شکل گرفته. مثلا منطقه جوادیه یک زمانی زبان رسمیشان ترکی بود.

 در واقع تهران پر شده از خرده فرهنگ‌هایی که در کشور پراکنده‌اند.

بله. البته امروز شرایط رفاهی مثل گذشته نیست. همان امکانات تهران، تقریبا در خیلی شهرهای دیگر هم هست. محرومیت‌های دوران پهلوي الان وجود ندارد. چون رویکرد نظام جمهوري اسلامي از ابتدا توجه به مناطق محروم بوده. به ترکیب مسوولان دولتی از اول انقلاب تا الان هم نگاه کنید،در ميان انها  تهرانی کم می‌بینید. اغلب مديران جمهوري اسلامي بچه‌های روستا و شهرستان هستند. پس این شکاف امکاناتی و رفاهی قابل مقایسه با قبل نیست. هر چند هنوز هست و من منکرش نمی‌شوم.

  گسترش ارتباطات تکنولوژیک در کم شدن این فاصله تاثیر داشته؟

قطعا. ارتباطات مثل گذشته نیست. الان ۹۰ درصد مناطق کشور پوشش رادیويي  تلویزیونی دارند. تقریبا در تمام کشور تلفن ثابت هست و اپراتورهای تلفن همراه اكثر مناطق كشور را پوشش می‌دهند. اینترنت ضریب نفوذ بالایی دارد. در واقع خیلی چیز‌ها همزما ن  با انقلاب ارتباطات اتفاق افتاده. روزنامه‌ها به همه جای کشور می‌روند. ارتباطات ریلی، جاده‌ای و هوایی در کشور فراوان شده و مشاغل هم در کشور پخش شده‌اند. افزایش مجموعه این ارتباطات، تفاوت‌های پررنگ را از بین برده. یعنی شهرستانی‌ها و تهرانی‌ها با هم احساس بیگانگی نمی‌کنند؛ چه بسا خیلی از این تهرانی‌ها همشهری‌های‌‌ همان شهرستانی‌ها هستند. مثالش ایام نوروز است. در این ایام اغلب ساکنان تهران، اصطلاحا می‌روند «ولایت»شان و تهران خالی می‌شود.  این نشان می‌دهد که تهران دیگر آن تهران سابق نیست. رنگین‌کمانی از اقوام، زبان‌ها و هویت‌های مختلف است كه تهراني هاي اصيل در اقليت قراردارند

 خب ویژگی‌های آن ارتباطات فیس تو فیس و شانه به شانه چیست؟

در ارتباطات رودررو، افراد میزان شناختشان از هم زیاد است و به مثابه غریبه به شهروندان نگاه نمی‌کنند؛ چون حتما یا خود فرد را می‌شناسند یا قوم و قبیله‌اش را. در جوامع مدرن نيز ارتباطات رو در رو براساس مفهوم شهروندي تعريف مي شود در ارتباطات شانه به شانه، همه به عنوان غریبه به هم نگاه می‌کنند؛ به همین خاطر هم به هم بی‌اعتماد هستند، خیلی راحت به هم توهین می‌کنند‌، خیلی دیر از هم گذشت می‌کنند و رقابت‌ها در همه حوزه‌ها غالبا رقابت‌های تند و خشنی است؛ چه در رانندگی، چه تجارت و... در جامعه شانه به شانه، کیفیت زندگی پایین می‌آید، چون ارتباطات انسانی تبدیل به ارتباطات ابزاری می‌شود. یعنی من با شما ارتباط برقرار می‌کنم چون می‌خواهم نیاز و مشکلم را حل کنم. در واقع به خاطر نفع بیشتر، با هم ارتباط برقرار می‌کنیم. این ویژگی خیلی مخرب ارتباطات شانه به شانه است که متاسفانه الگوی حاکم بر ارتباطات در شهر تهران شده. به همین دلیل زندگی در تهران از بعد انساني به نظر من زندگی جذاب و شیرینی نیست. 

 در کلانشهرهای دی ر هم روابط به صورت «شانه به شانه» درآمده؟

در هیچ شهری -حتی مشهد و تبریز و شیراز و اصفهان و... - به این حد پدیده شانه به شانه شدن رخ نداده، اما آنها هم در معرض این آسیب و خطر قرار گرفته‌اند. چون این اقتضای شهرهای بزرگ است اما در شهرهای کوچک هنوز خوشبختانه این اتفاق نیفتاده. و اگر دقت كنيد انسان در اين شهرها احساس ارامش و امنيت بيشتري مي كند

 به خاطر همین نوع روابط اجتماعی است که به نظر می‌رسد زندگی در تهران آدم‌ها را پیچیده‌تر می‌کند؟

کاملا همین‌طور است. وقتی مناسبات، مناسباتی غیرانسانی- به معنای ابزاری- باشد، شهروندان سعی می‌کنند نقاب بزنند و آن‌طوری بازی کنند که منافعشان بیشتر تامین می‌شود، نه آن‌طوری که خودشان هستند. چون احساس می‌کنند اگر آن‌طوری که هستند زندگی کنند، ریسک زندگی بالا می‌رود. به همین خاطر آن‌طور که دیگران می‌خواهند زندگی می‌کنند و دروغ و مدگرایی و تقلید زیاد می‌شود. اینها همه لوازم و پيامد نقاب زدن هستند.

 حالا یک جوان شهرستانی که مثلا برای ادامه تحصیل وارد تهران می‌شود، در مواجهه با این نوع از رابطه چه واکنشی نشان می‌دهد؟

شاید نگرش من نسبت به تهران و زندگی در آن، واقع‌بینانه و کمی متمایل به تلخی است. چون واقعیت تلخ است. یک جوان شهرستانی که برای تحصیل یا کار وارد تهران می‌شود، قطعا از این ویژگی‌ها تاثیر می‌پذیرد. ویژگی‌هایی که متعلق به محیط تهران است، یعنی مال تهرانی‌ها نیست. درواقع کسی که می‌خواهد در تهران زندگی کند، به آنها مبتلا می‌شود. این ویژگی‌ها مثل ویروس هستند، مثل ذرات معلق هوا. هر کس در تهران زندگی کند، می‌نشیند روی سرش.

 و این افراد تازه‌وارد چه واکنشی نشان می‌دهند؟

واکنششان چندگونه است. بعضی‌ها رویکرد انزواطلب اتخاذ می‌کنند. سعی می‌کنند اصالت خودشان را حفظ کنند و به همین خاطر ناخواسته کمی منزوی می‌شوند. اگر لهجه دارند، حس می‌کنند باید لهجه یا سنت‌ها و رفتارهای قومی خودشان را پنهان کنند. اما اینها همه موقت است؛ بعد از یکی دو سال شرایط خودش را تحمیل می‌کند. در جامعه‌شناسی می‌گوییم «شرایط تحمیلی ساختاری». ساختار خودش را به ما تحمیل می‌کند. مثل وقتی که کسی در استادیوم نشسته، موقع موج مکزیکی که همه بلند می‌شوند، او هم ناخواسته بلند می‌شود. برخی سعی می‌کنند مقاومت کنند و الگوهای خودشان را تزریق کنند. این هم تقریبا بی‌نتیجه است و به کشمکش‌هایی بین افراد و جامعه جدید ختم می‌شود که در نهایت و در ميان مدت باز هم فرد مغلوب می‌شود.

 گاهی هم افراد سعی می‌کنند گروه‌هایی تشکیل بدهند تا بتوانند کمی از این فضا فاصله بگیرند.

بله. روش دیگر ایجاد کلونی ها يا جوامع  کوچک در درون يك جامعه بزرگ تراست. چون افراد احساس می‌کنند به صورت انفرادی نمی‌توانند در مقابل این شرایط ساختاری بایستند. به همین خاطر در تهران انواع حسینیه‌ها و هیات‌های شهرستانی‌ها را داریم؛ اراکی‌های مقیم مرکز، نجف‌آبادی‌های مقیم مرکز و... سعی می‌کنند در این گروه‌ها خودِ خودشان باشند. همه اینها برای فرار از آن واقعیت تحمیلی است. براي همين وقتي يك بهشهري در تهران همشهري خود را مي بيند با او مازندراني صحبت مي كند

 این تفاوت‌ها تهدیدی‌ هم برای بچه‌های شهرستانی دارد؟

. بخش زیادی  به شخصیت خود فرد و شخصیت خانوادگی اش ارتباط دارد. نمینمي توان حکم کلی داد اما آن ویژگیهای عمومی که اقتضای زندگی در شهرهای بیدر و پیکری مثل تهران است، رنگش به همه میپاشد. به همین خاطر هم هست که عمدتا بچههایی که برای درس خواندن وارد تهران میشوند، دیگر به شهر خودشان برنمیگردند. چون ویژگیها و خلقیات طرف تغییر میکند. نه اینکه خاطرات و خلقیات قبل را فراموش کند؛ اینها درشان نهادینه میشوند. آن چیزی هم که باعث میشود همه این تغییرات را بپذیرند، امکانات و جاذبه های کاذب تهران و امکان رشد تحصیلی و شغلی است

 

آینده مذاکرات ایران و امریکا در هاله‌ای از ابهام

لينك تحليل اخيرم در وب سايت پرس تي وي

لینک متن انگلیسی  مقاله در اینجا

نشانه اي از شكننده بودن مذاكرات اينده

همانطور كه در نوشته قبلي گفته بودم روابط پيش روي ايران و امريكا بسيار شكننده و اسيب پذير است و رفتارهاي طرفين در ان تاثير جدي خواهد داشت . به نظرم اوباما با ناشي گري اولين تكان را به اين بلور شكننده وارد كرد .موضع گيري او را غير حرفه اي و عجولانه و مرعوبانه ديدم.

ملاحظاتی درباره 45 دقیقه گفتگو بعد از 35 سال

 سرمقاله تهران امروز :

همانطور که پیش بینی می شد ایران و امریکا پس از سالها دوری و فقدان هر گونه ارتباط مستقیم در اقدامی که به شکل نمادین صورت گرفت در سطح وزیران امورخارجه به مدت 30 دقیقه حضوری و در سطح روسای جمهور15 دقیقه به شکل تلفنی با هم گفتگو کردند. درباره این این گفتگو و مذاکره نکات مهم و متعددی قابل ذکر است که در گزاره های زیر به انها اشاره می شود.

1-   این مذاکرات هرچند خواه ناخواه واجد هیجان و تازگی است اما نباید موجب ذوق مرگی سیاسی عده ای  از یکسو و سرخوردگی و یاس ایدئولوژیک عده ای دیگر شود. چنانچه در چند روز اخیر برخی از سیاسیون و مطبوعات با بزرگنمایی کردن بیش از حد این رویداد سطح مطالبات وخواسته های عمومی را ازاین دیدار ها به حداکثر رساندند و عده ای با ایجاد شک و تردید زود هنگام در نتایج آن به منفی بافی مبادرت کردند. در حالی که شایسته است درباره این مساله راهبردی بیشتر از هیجان زدگی به عقلانیت سیاسی متوسل شد و وزن این رویداد تاریخی را در جایگاه خود سنجید . به نظر می اید تا اینجای کار ما شاهد نوعی فعالیت سازنده در دیپلماسی جمهوری اسلامی بودیم ولی این بدان معنا نیست که ادامه کار نیز لزوما مثبت و موفقیت امیز خواهد بود درواقع  همه چیز به رفتارهای طرفین اصلی بازی یعنی ایران و امریکا و  بازیگران حاشیه ای یعنی اسرئیل و اعراب و روسیه باز می گردد.به عبارت دیگر برای به سرانجام رسیدن این گفتگو ها در قالب بازی برد – برد که قبلا نگارنده آن را بهترین الگوی روابط تهران – واشنگتن دانسته بود- باید در قابل مدالیته یعنی مرحله به مرحله در بازه های زمانی مشخص مذاکرات پیش رود.

 

2-   در تحلیل مذاکرات محدود و نمادین ایران و امریکا دو دیدگاه افراطی به ارزیابی اوضاع نشسته اند که نباید اجازه داد بتوانند خوانش خود از این تحول سیاسی را به گفتمان مسلط تبدیل کنند. دیدگاه اول همان دیدگاه مرعوب شده در برابر امریکاست که می گوید ما نباید با دم شیر بازی کنیم و خواه ناخواه باید در برابر امریکا بعنوان ابر قدرت غرب زانو زده و مسائلمان را حل وفصل کنیم . این دیدگاه هیچ توجهی به هزینه های زیادی که ملت ایران در مسیر کسب عزت ملی خود بویژه در ایستادگی در برابر غرب و امریکا  پرداخت کرده توجه نمی کند . دیدگاه افراطی مقابل اصل تعارض و تقابل با امریکا را بجای اهداف والای انقلاب اسلامی نشانده و با نوعی دگماتیزم عقل گریز صرفا به تخاصم در برابر تخاصم امریکا می اندیشد . در حالی که به نظر می رسد درمیانه این دو دیدگاه می توان گفت اگر امروز امریکا حاضر است بدون پیش شرط و با زبان تکریم با جمهوری اسلامی ایران گفتگو کند این دستاورد نتیجه 35 سال ایستادگی غیرتمندانه در برابر زورگویی و خوی استکباری امریکا است و درواقع امریکا نه برای رضای خدا و دلسوزی ونرمش بلکه با رویکردی واقع گرایانه  بعد از بی نتیجه ارزیابی کردن خصومتهای گذشته حاضر شده با ایران گفتگو کند. با این نگرش ادامه دیپلماسی نه تنها عقب نشینی و وادادگی نیست بلکه عین مقاومت و انقلابی گری و ایستادن بر مواضع اصولی نظام و ملت در چارچوب حکمت و عزت و مصلحت است .طرفداران و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان نیز باید با همین رویکرد به تحولات اخیر بنگرند و به هیچ وجه بهبود احتمالی روابط ایران و امریکا را تفسیرهای معوج و بلاوجه نکنند.

 

3-   ادامه مذاکرات ایران و امریکا تنها زمانی می تواند مفید به منافع ملی باشد که دو ویژگی داشته باشد اولا در چند بازه زمانی مشخص تعریف شود ثانیا دستور کار کاملا مشخص داشته باشد . به نظر می اید بازه های زمانی می تواند در دوره های 6 ماهه و یکساله و دوساله تعریف شده و موضوعات اصلی ان نیز شامل موارد زیر شود.

اولا باید پرونده هسته ای ساخته شده برای جمهوری اسلامی ایران با حذف فشارهای سیاسی نامعقول از شورای امنیت به آژانس  بین المللی انرژی اتمی بازگردد و طبق پادمان ها و مقررات بین المللی رسیدگی شود و در مرحله بعد از حالت ویژه به حالت عادی برگردد. بدیهی است جمهوری اسلامی در این چارچوب حاضر به همه گونه همکاری و جلب اعتماد بین المللی است .

ثانیا ضمن متوقف شدن روند تحریم های ضد بشری علیه ایران فرایندمعین و مشخصی برای رفع تحریم های گذشته بویژه در حوزه مبادلات پولی و معاملات نفتی و صنعت هوایی صورت پذیرد. این رفع تحریمها هرچند بنابر بر برخی اطلاعات دست کم تا رفع کامل 10 سال زمان می برد باید در اغاز به گونه ای شتاب داشته باشد که تاثیرات آن بطور محسوس در زندگی ملت ایران دیده شود و کام تلخ ملت بزرگ ایران از اعمال این تحریمهای ناجوانمردانه به تدریج شیرین شود.

ثالثا ماشین براندازی نظام جمهوری اسلامی که متاسفانه در 35 سال گذشته همواره از واشنگتن شارژ شده است و یکی از مهمترین عوامل بی اعتمادی تهران به واشنگتن بوده خاموش شود . اوباما در نامه به رهبر معظم انقلاب اسلامی و همچنین در سخنرانی اخیر خود در مجمع عمومی بطور تلویحی حق حاکمیت ملی جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت که این موضع گیری در جای خود بسیار ارزشمند تلقی می شود اما باید در فرایند مذاکرات اتی نیز شواهد عملی آن مشاهده شود  . یکی از دلایل موجه عدم مذاکره با امریکا در گذشته همین مساله بود که واشنگتن در حالی سخن از امادگی برای گفتگو می کرد که در بیان نیت خود برای براندازی جمهوری اسلامی پنهان کاری نمی کرد و در این وضعیت عدم مذاکره هوشمندانه ترین موضع بود که هم امام راحل و هم مقام معظم رهبری به آن پایبند بودند. بنابر این اگر امریکا عملا از این موضع خصمانه عقب نشینی کند مذاکره با امریکاعین عقلانیت است .

 

4-   به نظر می اید عدم حمله امریکا به سوریه ارتباط مستقیمی با مذاکرات ایران و امریکا داشته است . درواقع ایران با دیپلماسی فعال خود مانع از حمله امریکا به سوریه شد و جلو یک جنگ بی سرانجام را در خاورمیانه گرفت . امریکا نیز با توجه به نقش موثر ایران در منطقه ضمن پرهیز از ورود به یک بازی نا فرجام بطور ضمنی پذیرفته است جایگاه جمهوری اسلامی را در معادلات منطقه ای در اینده به رسمیت شناخته و این واقعیت را بپذیرد که بدون تعامل و همکاری تهران نمی توان هیچ سیاست کلانی را در خاورمیانه به پیش برد . هرچند سیاست مداران هوشمند امریکایی در قضایای عراق و افغانستان نیز به این نتیجه رسیده بودند اما از اذعان به ان پرهیز می کردند. بدیهی است این رویکرد احتمالی جدید با مقاومت برخی بازیگران منطقه ای مانند عربستان و ترکیه و قطر مواجه خواهد شد که این مانع نیز با دیپلماسی فعال ایران و امریکا در ارتباط با انکاراو ریاض و دوحه می تواند از سر راه برداشته شود.

 

5-   در تحولات پیش امده و مذاکرات احتمالی پیش رو نباید و نمی توان منافع زیر پا گذاشته شده اسرائیل را نادیده گرفت . بزرگترین بازنده بهبود مناسبات تهران و واشنگتن بدون شک تل اویو است از این رو رژیم اشغالگر قدس برای به سرانجام نرسیدن این مذاکرات از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد و به زعم من اگر لازم ببینند حتی به ترور مقامات امریکایی متمایل به گفتگوبا ایران نیز دست خواهد زد . در این میان نقش سیاست مداران عاقل و ملی گرای امریکایی که اینبار منافع ملی امریکا را به منافع لابی صهیونیستی  ترجیح داده اند برجسته و تعیین کننده است و تقویت این موضع در امریکا ازسوی روشنفکران و متفکران امریکایی می تواند منافع دو کشور را در این فرایند بیشتر تامین کند.

 

در جمع بندی می توان گفت مذاکرات ایران و امریکا تنها و تنها یک اغاز است که می تواند هم به سرانجام مثبت و سازنده ای ختم شود و هم می تواند بی نتیجه و حتی زیانبار باشد و این دو گزینه کاملا به رفتارها و سیاست های اتخاذ شده در اینده بستگی دارد. از این رو همه طرفهای ذی نفع باید از قضاوتهای عجولانه و احساسی و بالابردن بلاوجه انتطارات از این مذاکرات پرهیز کنند و فضای مناسب را برای پیگیری و تامین منافع ملی ایران در چارچوب سیاست خارجی حکمت مدار ، عزتمندانه و مصلحت اندیش فراهم سازند.

متابع درسی ترم تحصیلی پاییز دانشجویان

دانشجویان عزیزعلوم سیاسی و روابط بین الملل که این ترم با بنده کلاس دارند طبق قولی که داده بودم منابع درسی به تفکیک دروس در زیر اعلام می شود . منبع اول  منبع اصلی و دومی  منبع فرعی و کمکی است .

1-    سمینار جنبشهای اسلامی (کارشناسی ارشد):

کتاب جنبش های اسلامی معاصر ، جان اسپوزیتو و جان وال ، ترجمه شجاع احمد وند ، نشر نی

اندیشه سیاسی در اسلام معاصر ، حمید عنایت ترجمه بهاء الدین خرمشاهی ، انتشارات خوارزمی

2-    سمینار جهان سوم (کارشناسی ارشد)

توسعه و ازادی ، آمارتیاسن ،ترجمه محمد سعید نوری ، نشر نی

نوسازی ، توسعه و جهانی شدن ، رضا شیرزادی ، نشرآگه

3-    سمینار انقلاب اسلامی و بازتاب آن (کارشناسی ارشد)

مولفه های فرهنگی گفتمان مقاومت اسلامی در خاورمیانه ، امیر دبیری مهر، پژوهشکده فرهنگ ، هنر و ارتباطات

 4-    جامعه شناسی سیاسی(کارشناسی ارشد)

مبانی جامعه شناسی سیاسی ، ژان ایودورماگسن و دانیل موشار، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، نشر اگه

جامعه شناسی سیاسی ، حسین بشیریه ، نشر نی

5-    سمینار افکار سیاسی غرب از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد(کارشناسی ارشد)

از دولت اقتدار تا دولت عقل ، کمال پولادی ، نشر مرکز

مراحل و عوامل و موانع رشد سیاسی ، سی ایچ داد، ترجمه فولادوند ، نشرماهی

6-    کاربرد افکار سیاسی در قرن بیستم (کارشناسی ارشد )

درامدی انتقادی بر تحلیل سیاسی ، کالین های ، احمد گل محمدی ، نشرنی

فیلسوفان سیاسی قرن 20 ، مایکل لسناف ، ترجمه خشایار دیهیمی ، نشر ماهی

7-    منطق (کارشناسی ارشد)

جزوه کلاسی اینجانب و کتاب خود اموزحکمت مشا نوشته امام محمد غزالی ترجمه دکتر خزائلی

8-    روش پژوهش در روابط بین الملل (کارشناسی ارشد)

روش تحقیق در علوم اجتماعی ، علی ساعی ، سمت

 9-    تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ب (کارشناسی)

تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از 1320 تا 1357، مجتبی مقصودی ، روزنه

ایران در قرن بیستم ، ژان پیر دیگار و دیگران ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی