تفاوت علم و فلسفه
ناصرالدین شاه در سفر به خراسان، بر سر راه مشهد، در سبزوار اتراق کرد ودر این شهر به دیدن ، حاج ملاهادی سبزواری ، رفت و با او به گفت و گو نشست.
در پایان نیز از وی درخواست کرد اجازه دهد عکاس باشی دربار که همراه همایونی بود، از او عکسی بگیرد. ملا هادی که تاکنون ازعکاسی چیزی نشنیده و ندیده بود، پرسید : ماهیت عکس چیست؟توضیح دادند که سایه ای است از شخص یا چیزی که بر روی کاغذی می افتد وباقی می ماند.
حکیم سبزواری منکر هر گونه امکان پذیری عکس برداری شد و گفت آنچه شما می گویید منطقا" و عقلا" محال است، زیرا ما آنچه که در فلسفه خواندیم و می دانیم وجود ظِلّ (سایه) قائم به وجود ذی ظِلّ (صاحب سایه) است. یعنی سایه تا وقتی هست که صاحب سایه باشد و به محض ازاله و از بین رفتن صاحب سایه،سایه از بین می رود. امکان ندارد "صورت جوهری" از اصل ماهیت آن جدا شود وبه گونه ای "عرض وارانه" بر روی فیلم عکاسی ظاهر شود. به تعبیر دیگر عرض قایم به جوهر است.
فیلسوف متفکر ما (جناب حاج ملا هادی سبزواری) به این نتیجه رسید که عکس گرفتن محال است و هر چه که دیگران در باره عکس گفته و شنیده اند وهم وخیال و اشتباه است ، شاه و همراهان درماندند و از پس قانع کردن حکیم برنیامدند، اما اصرار کردند که ایشان این بحث های منطقی و عقلی را کناربگذارد و اجازه دهد عکاس باشی از ایشان عکسی بگیرد.
حکیم پذیرفت و روبروی دوربین عکاس باشی نشست و اکنون تنها تصویری که ازایشان باقی مانده، همان عکسی است که ایشان وجود جابجایی عرض را بدون صاحب عرض (جوهر)} آن را منطقا" و عقلا" محال می انست ...!!!!
این صفحه مجالی است برای طرح دیدگاههای من بعنوان یک پژوهشگر درباره آنچه دراطرافمان می گذرد درقالبی صمیمی و صادقانه ولی کاملا جدی . همه چیز را نمی توان دراین مجال گفت وطرح کرد ولی می توان متعهد بود که آنچه می گوییم برامده از صدق وخیرخواهی باشد. این وبلاگ ازسویی دیگراتاق فکری مجازی است برای اندیشیدن درحوزه های دین ؛ فلسفه ؛ فرهنگ سیاست و روابط بين الملل ؛رسانه و جامعه شناسي که حوز ه های مورد علاقه و پژوهش من هستند.